مرور تاریخ سینمای ایران به ویژه طی دو دهه اخیر گویا و جویای فیلمهایی است که در متن یا حاشیه شان، زندگی و شخصیت طلبه های حوزه نمود داشته است. فیلمهایی که در آنها تلاش شده است ضمن بازنمایی این چهره از قشری مهم در حیات فرهنگی و اجتماعی و سیاسی مردم ایران یعنی روحانیت، بر نکات و نقاطی تمرکز شود که معمولا مورد غفلت واقع شده و یا به نوعی بازنمایی آن می تواند واگویه ای باشد بر مسایل روز و معاصر جامعه ما.
در فهرست این فیلمها به عناوین آثاری همچون زیر نور ماه، خیلی دور خیلی نزدیک، مارمولک، استشهادی برای خدا، او، اخراجیهای یک و دو، طلا و مس ، لطفاً مزاحم نشوید، رسوایی و فرشته ها با هم می آیند می رسیم. فیلمهایی که در آنها کمابیش تلاش شده است تصویری امروزین، آرمانی، عینی، آسیب شناسانه، طنازانه و البته با فراز و فرودها و قوت و ضعفهای طبیعی آثار سینمایی از روحانیت به عینیت درآید.
در این آثار که می توان گفت نمونه های شاخص فیلمهایی هستند که به نوعی و از منظری به موضوع روحانیت پرداخته اند چند محور نمود بیشتری دارد:
• ارائه تصویری مماس با جامعه و مبتنی بر شناخت از روحانیت برای زدودن غبار غفلت و فاصله سینمای ایران و مخاطبانش از این قشر.
• نگاه نقادانه و دارای تحلیل اجتماعی و فرهنگی در حوزه مسئله روحانیت و حوزه در تلاقی با مباحث حاد جامعه امروز ایران.
• تأمل بخشی و تنبه دهی به جامعه ایران در مواجهه با موضوع روحانیت.
• آسیب شناسی و نقد سازنده حیات اجتماعی امروز ایران معاصر از نقطه تلاقی با امر روحانیت.
و در هر یک از فیلمها نیز وجهی از این موضوعات پررنگ تر و پرداخت به آنها دقیق تر و عمیق تر به ظهور رسیده است.
حتی وقتی فیلمی با ماهیت طنز و کمدی تلخ مارمولک هم ساخته می شد، نقش روحانیت به مثابه یک مصلح اجتماعی و طبیب دوار به نمایش درمی آید و این نکته قابل تأملی است که سینماگر ایرانی به خوبی توانسته متوجه نقش مهم و خطیر روحانیت در طول حیات اجتماعی این ملت بشود و از آن در بازنمایی تصویر سینمایی اش بهره بگیرد. حال شاید این بهره گیری در مواردی هم همراه لکنت و اشتباه و غفلت هم باشد که هست. ولی اصل این توجه و رویکرد قابل تأمل و درخور است.
اما نکته ای که در اینجا قابل توجه است نوعی خلأ و فقدان در این مسیر است که تصویر روحانی را از حضور پررنگ و اکتیو سیاسی و اجتماعی آنهم با مناسبات و ویژگی های جامعه ایرانی پس از انقلاب، تهی می نمایاند. به عبارت دیگر باید گفت در تصویری که طی این سالها از روحانیت در سینمای ایران سراغ داشته ایم، این عنصر که از آن به «روحانی تراز انقلاب اسلامی» یاد می شود چندان اثری نیست و این سوال بزرگی است که چرا و چگونه؟
اینکه روحانیت در سینمای ما در محدوده ای از یک کاراکتر اخلاقی آنهم اخلاق فردی با رویکردهایی شخصی تعریف و تصویر شود به چه علت است؟ آیا سینماگران ما محدودیتی ناخواسته یا خود خواسته برای حذر از ورود به حوزه های دیگر روحانیت احساس می کنند یا علت دیگری باعث این فقدان شده است؟
اما یکی از آخرین فیلم های سینمایی که درباره روحانیت در سینمای ایران ساخته شده است فیلم «فرشتهها با هم میآیند» به کارگردانی حامد محمدی است. کارگردان جوانی که این فیلم اولین ساخته اوست که در کارنامهاش نویسندگی آثاری همچون «طلا و مس» را هم دارد. فیلمی درباره زندگی یک روحانی جوان که در حیات ساده و بی آلایشش، با ورود یک سه قلو به زندگیش، دوران جدیدی را آغاز میکند. فیلم با محوریت اجزای مختلف زندگی این طلبه به بیان رویکردهای او و مصایب و مشکلات ظاهری و حقیقت معنویت باطنیش به پیش میرود. در حقیقت در این فیلم میتوان وجوهی از تصویری امروزین از یک طلبه را دید که ادامه و استمراری است بر سنت طلبگی آنهم با یک درآمیختگی معنادار از مقتضیات روز و واقعیتهای جامعه امروز.
«فرشتهها با هم میآیند» همه تلاش خود را به کار می برد که تصویر ارائه شده اش از روحانیت، صادقانه و پاک باشد اما جالب اینکه این تصویر هم در همان محدوده حیات فردی و ویژگی های اخلاقی آنهم با رویکردی شخصی و نه اجتماعی رخ می نماید. اما اهمیت فیلم در نزدیکی نسبتا صادقانهای است که با طلبهها و طلبگی دارد. رونمایی از متن و بطن یک زندگی ساده طلبگی که همه ویژگی های یک زندگی عادی و طبیعی قشرهای دیگر اجتماع امروز ایران را در طبقات فرودست با خود به همراه دارد. از درد معیشت تا مصایب دیگر که البته به نقطه ای معرفتی و آموزه ای معنوی که همان بحث توکل است منتهی می شود. آن هم با در آمیختن موضوع مهم و به روزی مثل بحث جمعیت و کاهش سن جوان جامعه که در این فیلم تبدیل به نقطه اتکای مضمونی و تم اصلیش می شود.
فیلم، داستان طلبه جوانی است و همسرش که با زایمان زن، صاحب بچههایی سه قلو میشوند. ورود این سه قلوها به دنیا آن هم در شرایط سخت معیشتی و تنگناهای اقتصادی این زوج جوان که یکی طلبه و دیگری خانه دار است، فضای درام را در منظومه ای مشکلات معیشتی تنظیم می کند. معنایی که در تلاقی با روحیات طلبگی و نجابت خانه داری، راهی مسیر توکل و رستگاری می شود.
باید گفت تلاش کارگردان برای نزدیکی واقعی به زندگی طلبگی درخور ستایش است و گرچه باز در یک محدوده تکرار شده مضمونی دور می زند. اما در عین حال تصویری که از همین محیط ارائه می دهد، صادقانه و البته واقعی است.
کارگردان تلاش میکند تا آنجا که مقدور است به این زندگی نزدیک شود و تا حدی که میتواند حقیقت و واقعیت زندگی طلبه جوان را برای مخاطب به تصویر بکشد. و البته یکی از مهمترین ویژگیهای این فیلم همین نزدیکی صادقانه و البته صریح است که هم مشکلات را رونمایی میکند و هم لطایف و ظرایف این گونه از زندگیهای طلبگی را منعکس.
با این حال و به بهانه این فیلم که در نوع خود اثر قابل دفاعی است از تصویرگری روحانیت رد قاب حیات اخلاقی و رویکردهای معرفتی اش، باید گفت سینمای ایران اگر بنادارد مواجهه ای عمیق تر و دقیق تر و مستمر با نماد و نمود روحانیت در ابعاد و وجوه مختلفش داشته باشد باید با وسعت نظر بیشتر و تنوع مضمونی کاملتری به سراغ این حوزه برود تا هم در محدوده تکرار، گیر نکند و هم به بلای یکسونگری مبتلا نشود.